|
شاهکار 
|
حاج خانوما چطورن؟؟ این جمله رو با یه نگاه تحقیر آمیز و پوزخند یه چند تا دانشجو نثار منو رفیقم کردن میخواستن با این کارشون به ما بفهمونن که عقب مونده ایم .میخواستن بگن خیلی نفهمیم آخه عزیز من ما بد بختیم یا شماها که بی هیچ سختی ای اطرافیان ازتون بهره میبرن و عین خیالتونم نیست . اصلا واسه همین اومده بیرون . واسه اعلام وجود . واسه این اومده که بگه بابا منم هستم ، منم آدمم ، یه ذره هم به من نیگا کنین ! به نظرت ما بدبختیم که همه افتخارمون اینه شیعه کسی هستیم که میگه المراه الریحانه .میدونی یعنی چی؟ یعنی خیلی مهمی خیلی ! از این حرفشون ناراحت شدم ولی نه به خاطر این که بهمون توهین کردن نه به خاطر این ناراحت شدم که این حرفو شب تولد حضرت معصومه بهمون زدن . بخدا دلت میسوزه وقتی می بینی یه همچین الگوهایی تو دینمون داریم ولی همه فکر و ذکر یه دختر شیعه شده بازیگرای فارسی وان ! تو اون لحظه که این جماعتو دیدم با خودم گفتم خانوم من ، تو شب تولدت خوب هواتو دارن . تولدت مبارک ! پنج شنبه 90/7/7 .:. 1:18 صبح .:. Elnaz
.:. دیدگاه
سر کلاس ریاضی دبیرمون یه داستانی رو گفت که ( به نظرم) جالب بود تو زمان حضرت علی ، یه نفر که سه تا پسر داشته وصیت کرده بوده که یک دوم اموالش به پسر بزرگش ، یک سوم به پسر دومی و یک نهم اون به پسر سومی برسه . باباهه میمیره درحالیکه کل اموالش 17 تا شتر بوده حساب میکنن می بینن به پسر اولی 5/8 میرسه . به دومی 6/5 و به سومی 8/1 میرسه . این سه تا داداش داشتن با هم بحث میکردن که چیکار کنیم . تصمیم گرفتن به اولی که 5/8 رسیده 8 تا شتر بدن و یه شتر هم هر ماه یه بار دست یکی از اونا باشه ولی بقیه رو نمیدونستن چیکار باید بکنن تا اینکه خبر به حضرت علی رسید و امام علی به اونها گفتن من به شماها یه شتر می بخشم تا راحت تقسیم کنیم . شترها شد 18 تا و به اولی 9 به دومی 6 و به سومی 2 تا شتر رسید . اصل قضیه که جالبه اینه که با اینکه امام علی به اونها یه شتر دادن ولی بازم اونها 17 تا شتر دارن و یه شتر که متعلق به امام علی هست برای خودش باقی میمونه !! چی شد؟ حالا بهت میگم . اگه ما بیایم مخرج مشترک بگیریم از یک دوم و یک سوم و یک نهم جواب به دست میاد هفده هجدهم که این یعنی باباهه کل اموالشو به پسراش نداده و یه شتر رو حساب نکرده . گرفتی چی شد؟
آدمی به خودی خود نمی افتد ، اگر بیفتد از همان سمتی می افتد که به خدا تکیه نکرده است سه شنبه 90/7/5 .:. 10:18 عصر .:. Elnaz
.:. دیدگاه
گاهی تمام وجودم گدای وجودت میشود گاهی دلم برای غربتت آتش میگیرد آتش میگیرد این دلم دلم که بی قرار کوی توست ، بی قرار مدینه ، بی قرار بقیع گاهی دلم برای مزار بی سنگ و چراغت میگیرد گاهی با تمام وجود تمنای در کنار تو بودن دارم بند بند وجودم دعایش دیدن بقیع میشود دیدن مدینه ، دیدن شهری که دلم میگیرد از غربتش آه گاهی میشود که بروی گاهی گمان نمیکنی و میشود و گاهی نمیشود که نمیشود.... شنبه 90/7/2 .:. 3:53 عصر .:. Elnaz
.:. دیدگاه
دیروز ساعت 6:30 بعد از ظهر تیم ملی والیبال ایران بازی داشت واقعا هم بازی بود بازی با عقاید و افکار یه ملت ملتی که تمام افتخارشون اینه که میگن جمهوری اسلامی ایران چرا؟ واقعا چرا باید بهترین کشتی گیران این سرزمین به علت اسرائیلی بودن حریفشون روی تشک کشتی نرن ولی بازیکنان تیم ملی والیبال ایران جلوی چشم این همه هم وطن خودشون با داور قرقیزستانی زن دست بدن؟ چرا باید به این راحتی تمام آرمانها و عقاید یک ملت رو با این کار خدشه دار کنند درحالیکه به عنوان نماینده یه ملت اسلامی انتخاب شدن !
دنیا بد است، بی‌تو مکان بدی شده است پنج شنبه 90/6/31 .:. 2:12 عصر .:. Elnaz
.:. دیدگاه
زنگ زده میگه یه کار خیلی مهم باهات دارم میگم : چی؟ میگه : باید یه قضیه ای رو واست تعریف کنم میگم : بگو میگه : فلانی رو خودم دیدم که... . بعد برمیگرده میگه چادریا خودشون بدترن بابا یکی نیس بهت بگه اولا به تو چه ربطی داره که کی چیکا میکنه ثانیا تو چرا به خودت این اجازه رو میدی که دید افراد رو نسبت به هم خراب کنی ثالثا وقتی یکی یه کاری میکنه حالا از قضا طرف چادری هم باشه ، کی گفته چون او این کارو کرده همه چادریا آدمای ناجورین حالا قضیه به اینجا ختم نمیشه برعکسشم دیدم یکی که واسه خودش ادعای مومن بودن داره برمیگرده میگه اینا که از قیافشون مشخصه چیکارن آخه به چه حقی تو این حرفو میزنی .تازه اکثر وقتا اون طرف از خود چادریه خیلی هم بهتره . حالا اینا به کنار طرف اومده وبلاگ زده . یه وبلاگ مذهبی . به هر دری میزنه تا نظراش زیاد شه بابا تو اگه واسه پر کردن خلآ های روحی خودت وب زدی که هیچ.اصلا نمیشه باهات بحث کرد ولی اگه هدفت کار کردن واسه خداست پس دیگه چرا انتظار تشکر از خلق خدا داری اگه اعتقاد داری که کارت واسه خداست ، پس شک نداشته باش خودش هواتو داره نمیگم اونایی که وبشون موضوعات مذهبی داره بیان نظرا رو غیر فعال کنن نه اتفاقا وظیفه ماهاست که این وبلاگا رو پشتیبانی کنیم یکی که وبلاگش مذهبیه بهش گفتم تو میای میبینی اینقد کم واست نظر اومده اعصابت خورد نمیشه؟ بهم گفت من واسه دل خودم و واسه خدای خودم مطلب میزارم واسه همین نظر هم نداشته باشم مهم نیست ولی اگه برام نظر بذارن و ببینم مورد توجه کسی قرار گرفته خوشحال میشم میبینی به این میگن یه کار خالص که فقط و فقط واسه خداست
حواست باشه به شیطونی سجده نکنی که آدم حسابت نکرد ! دوشنبه 90/6/28 .:. 7:19 عصر .:. Elnaz
.:. دیدگاه
وقتی خواستن ها بوی شهوت می دهند، وقتی بودن ها طعم نیاز دارند وقتی تنهایی ها بی هیچ یادی از یار با هر کسی پر می شوند وقتی نگاه ها ، هرزه به هر سو روانه می شود وقتی غریزه ، احساس را پوشش می دهد وقتی انسان بودن آرزویی دست نیافتنی می شود
نه دیگر نمی خواهمت ، نه تو را و نه هیچ کس دیگری را ... بعد از ظهر ساعت 4
چند قدم آن طرف تر از من دختر و پسری گرم گفتگویند.. پسر مدام انگشتانش سر می خورد روی اندام باریک و دل فریب دختر ..دختر آرام آرام حرف می رند .. نیم ساعت گذشت دختر رفت... پسرک هنوز نشسته . صورتش گم است زیر عینک آفتابی اش .. گمانم منتظر است...... چند دقیقه بعد دختر دیگری آمد .. فرقی نمی کند مرد باشی یا زن تن که دهی دل ندهی ف ا ح ش ه ا ی شنبه 90/6/26 .:. 3:9 عصر .:. Elnaz
.:. دیدگاه
من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو من از هر دررانده ام ، من رانده وامانده ام یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو گفتم منم در می زنم ،گفتی به تو سر می زنم من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟ سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟ حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو پنج شنبه 90/6/24 .:. 6:45 عصر .:. Elnaz
.:. دیدگاه
گاهی وقتها از خودم خسته میشوم ، دیگر تحمل خیلی چیزها برایم سخت میشود دلم برایتان تنگ میشود ، دلم به سوی صحن و سرایتان پر میکشد کاش کاش الان روبروی ضریحتان بودم روی قلب شکسته ام دست میگذاشتم و خم میشدم السلام علیک یا ... یادتان هست آن روز حرفهای دلم را برایتان گفتم چه حال خوشی داشتم روبروی ضریحتان آه امروز هم دلم همان حال و هوا را دارد دلم برای حرف زدن روبروی ضریحتان سخت تنگ است
توانستی دعایم کن که من محتاج محتاجم... پنج شنبه 90/6/24 .:. 6:18 عصر .:. Elnaz
.:. دیدگاه
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد...
یه مدتیه دنبال جواب یه سوالم اونم اینکه چرا ما آخر نماز سلام میدیم؟ آخر نمازه ولی ما سلام میدیم از چند نفر پرسیدم یکی بهم گفت نماز یه سفره به عالم ملکوت که سلام آخر نماز سوغات اون سفر هست که ما به پیامبر که این سفر رو مدیون اوییم سلام میکنیم یکی دیگه گفت که آدم وقتی به یه جا میخواد وارد بشه به اهل اونجا سلام میکنه. ما هم تو نماز به عالم ملکوت میریمو غرق عبادت میشیم و و قتی که نماز داره تموم میشه ما به دنیا و عالم هستی سلام میکنیم یعنی عقیده داشت که تو سومین سلام منظور از « کم » عالم هستیه یه نفر دیگه با این فکر موافق نبودو میگفت سلام دادن تو نماز اون سلامی نیست که ما فکر میکنیم . اون سلام نیست یه نوع تحیت و درود فرستادنه و منظور از « کم » تو سلام سوم اطرافیانن ازیه نفردیگه پرسیدم حوصله جواب دادن نداشت،پیچوند و به ماگفت توعبادت دنبال دلیل نباش! خلاصه کلام ما موندیم تو حکمت سلام آخر نماز نمیدونم کدوم یک از این نظرا درسته تو با کدوم یکی موافقی؟ اگه هم فلسفشو میدونی به ما هم بگو بلکه به جواب درستی رسیدیم یکشنبه 90/6/20 .:. 3:56 عصر .:. Elnaz
.:. دیدگاه
یه سری اطلاعات از امام زمان که بین کتابای مختلف جمع آوری کردم :
حضرت مهدی در 15 شعبان سال 255 هجری قمری در سامرا به دنیا آمد .در روایات داریم که صورتش همچون ماه،رنگ بدنش عربی ( گندم گون )،جسمش اسرائیلی ( چهار شانه و بلند قامت ) و دارای ابروانی پیوسته است . حضرت علی (ع) می فرمایند : « حَسَنُ الوجه ، حَسَنُ الشّعر ،یَسیلُ شَعرُهُ عَلی مِنکَبَیه ، وَ نورُ وجهِهِ یَعلُو سَوادَ لِحیتهِ » (مهدی) صورتی نیکو دارد و موهایی زیبا دارد ، گیسوانش بر شانه هایش فرو ریخته و درخشندگی چهره اش بر سیاهی محاسن شریفش غلبه میکند . افتتاح و آغاز دین و اختتام و پایان آن به دست دو شخص هم نام - محمد - و هم کنیه - ابوالقاسم – و هم شکل و شمایل است که از این رو حضرت مهدی مظهر رسول الله است . غیبت صغری از سال 260 هجری قمری شروع شد و تا حدود 70 سال غیبت صغری ادامه یافت که در این مدت 4 نفر ( نواب اربعه ) از طرف حضرت وکالت داشتند و واسطه بین مردم و امام بودند . بعد از آن غیبت کبری شروع شد که تا کنون 1177 سال طول کشیده است . حضرت در کنار خانه کعبه ظهور میکنند در حالیکه جبرائیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپ اوست و برای آن بزرگوار است هیبت موسی ،بهاء عیسی ، حکم داوود و صبر ایوب . حضرت خضر و حضرت عیسی در امر ظهور امام زمان را یاری میدهند و روایت است که حضرت عیسی پشت سر امام زمان نماز میخوانند . یاران مخصوص امام زمان همه جوان هستند و افراد سالخورده و پیر در میان آنها کم پیدا میشود . مدت حکومت حضرت مهدی در روایات مختلف هفت ، نه و یا بیست سال ذکر شده است .
مهدی ام ، من که مرا گرمی بازار نیست بهتـــــر از یوسفم و هیچ خریداری نیست همه گویند که در حســــــــرت دیدار منند لیـــک در گفته این طائفـه کرداری نیست ای که دائـــم به دعایی که ببینی رخ من تا که خالص نشوی با تو مرا کاری نیست جمعه 90/6/18 .:. 8:39 عصر .:. Elnaz
.:. دیدگاه
|
کی میشود..  "متی ترانا و نریک" کی می شود تو ما را ببینی و ما تو را ببینیم..؟ |
